جدول جو
جدول جو

معنی باب فرغانی - جستجوی لغت در جدول جو

باب فرغانی(بِ فَ)
جامی آرد: نام وی عمرست، بفرغانه بود و درویشان آن دیار مشایخ بزرگ را باب خوانند. مردی صاحب کرامات ظاهر بوده و صاحب کتاب کشف المحجوب گفته است که ’وی (از) اوتادالارض بود’. شیخ الاسلام گفته که شیخ عمو وی را دیده بود، وی گوید که روزی پیش وی نشسته بودم یکی درآمد و گفت دعائی بکن که سرکب بازآمد، و سرکب امیری بود که بجنگ آمدی، و باب فرغانی بر کنار آتش دان نشسته بود جورب در پای او. آفتابه آنجا نهاده بود. پای بر آفتابه زد و گفت افکندمش. سرکب فی الحال بر در شهر از اسب سرنگون بیفتاد و گردنش بشکست. و هم شیخ عموگوید که یکی درآمد و گفت ای باب دعا کن تا باران آید، دعا کرد باران درآمد. دیگر بار بعد هفته ای همان مرد آمد گفت: دعا کن که باران بازایستد. دعا کرد باران بازایستاد، و صاحب کشف المحجوب گوید که باب را عجوزه ای بود نام وی فاطمه، چون قصد زیارت باب کردم و نزدیک وی رسیدم گفت بچه آمدی ؟ گفتم تا شیخ را ببینم بصورت، وی بمن نظری کند به شفقت. گفت ای پسر من خود ازفلان روز ترا می بینم و تا از منت غائب نگردانند خواهمت دید. روز را حساب کردم آن روز ابتدای توبه من بود. پس گفت: ای پسر سپردن مسافت کار کودکان است، پس ازین زیارت بهمت کن که شخصی کرای آن نکند که زیارت وی کنند و اندر حضور اشباح هیچ چیز نیست. پس گفت: ای فاطمه آنچه داری بیار تا این درویش بخورد، طبق انگور تازه بیاورد و وقت آن نبود و بر آن رطبی چند، و بفرغانه رطب ممکن نبود. (نفحات الانس چ هند صص 180- 179) .و رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ)
لطفعلی بیک آذر آرد: شاعری متین سخن پرداز و عاشقی غریب خانه برانداز است مدتی در ولایت خراسان و عراق بوده، گویند بعلت دوام شرب مدام تلخیها چشیده و بسبب عشق جوانان گل اندام خواریها کشیده، صاحب دیوان است، ملاحظه شده قصاید صاف دارد اما به فن غزل سرائی مایل. این ابیات از دیوان وی انتخاب شد و در این سفینه ثبت افتاد:
وصالم هست اما رخصت بوس و کنارم نی
گلم در خوابگاه و خواب در پیراهن است امشب.
#
وقت گلم تمام بآه و فغان گذشت
چون بگذرد خزان که بهارم چنان گذشت.
#
خواهی به مهر باش به ما خواه کینه ورز
خود دانی و خدای، کسی در دل تونیست.
#
مقیدان تو از ذکر غیر خاموش اند
بخاطری که توئی دیگران فراموش اند.
هزار سوزن الماس در دل است مرا
از این حریرقبایان که دوش بر دوش اند.
#
فراموشم شود چندان کزوبیداد می آید
ولی فریاد از آن ساعت که یک یک یاد می آید.
گلرخان بر سر خاکم چمنی ساخته اند
چمنی بر سر خونین کفنی ساخته اند
یک چراغ است در این خانه و از پرتو آن
هر کجا مینگرم انجمنی ساخته اند.
#
سحرفغان من آن مه ز طرف بام شنید
شکایتی که ازو داشتم تمام شنید
زیان دشمنی و سود دوستی گفتم
عیان نگشت که خود رای من کدام شنید.
#
به بستر افتم و مردن کنم بهانۀ خویش
باین بهانه مگر آرمت ب خانه خویش.
برغم من کشد بر دیگران شمشیر و من غافل
که در روز جزا خواهند خون صد شهید از من.
#
هر جا که باشی در گذر از حال زارم بیخبر
آهی برآرم از جگر تا غافل از من بگذری.
(آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 291).
سامی بیک آرد: یکی از مشاهیر شعرای ایران و از اهالی شیراز است، و اکثر عمر خود را در خراسان و عراق بسر برده و بخدمت سلطان یعقوب پسر اوزون حسن داخل شده و در سال 925 هجری قمری در خراسان درگذشت. اشعار شیرین و دیوان مرتبی دارد محتوی 6 هزار بیت. (قاموس الاعلام ترکی ج 2). صائب در بارۀ وی گوید:
شد باندک مدتی سرخیل ارباب سخن
هر که از روح فغانی، صائب استمداد کرد.
از آتشین دمان بفغانی کن اقتدا
صائب اگر تتبع دیوان کس کنی.
(نقل از منتخبات صائب تبریزی منتخب محمد شهید نورائی).
و تأثیر گوید:
بسکه موزونی بابائی مسلم داردت
از مضامین خوش بابافغانی خوشتری.
(از آنندراج).
مؤلف فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار در مجلد دوم ص 648- 651 آرد: ’شاعر شیرین سخن بابافغانی شیرازی متوفی بسال 925 هجری قمری مردی صاحب ذوق و شاعری ظریف بوده ظاهراً در شیراز شغل اهالی چاقوسازی داشته و در آن هنگام سکاکی تخلص داشته و چون صیت شعردوستی و شاعرپروری سلطان یعقوب از تبریز بلند شدفغانی بدانجا رفته و سالها در آن خطه مانده و خوش بوده و چون بواسطۀ مرگ آن پادشاه آن رشتۀ ذوق و معرفت پاشیده شده بشیراز برگشته، پس از چندی به خراسان رفته و در اواخر عمر از شرب باده و گذرانیدن عمر بدانگونه که رویۀ وی بود پشیمان شده و توبه نموده و این حالات وی از آثار وی هویدا و در مدح حضرت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه التحیه و الثناء قصائدی انشاء و بیشتر از اشعار او غزل و گاهی قصیده و قطعه و رباعی و ترجیعبند نیز ساخته است و روش فغانی در نظم معانی و تلفیق الفاظ روشی خاص میباشد و غزل بلکه بیتی از دیوان او نیست که سوزوگداز عاشقی نداشته باشد. دیوان وی بسال 1315 هجری شمسی به تصحیح آقای سهیلی خوانساری و مقدمه ای در شرح حال وی در طهران چاپ گردیده وشامل غزلیات (582 غزل) و غیره میباشد و در حدود 4000 بیت شعر است - انتهی. از شعرای عصر صفوی بابافغانی شیرازی متوفی بسال 925 هجری قمری بوده که مدتی در تبریز اقامت داشت و به دربار سلطان یعقوب آق قوینلو منسوب بوده و قصایدی در مدح حضرت علی (ع) سرود. (تاریخ ادبیات دکتر شفق چ پیروز ص 349). دو نسخۀ خطی از دیوان وی در کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار موجود است. (رجوع بفهرست کتاب خانه مزبور ج 2 صص 649- 651 شود)
لغت نامه دهخدا